+++++++
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت ، تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت ، تا به کی با ضربه های درد باید رام شد ، یا فقط با گریه های بیقرار آرام شد ف بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار ، خسته ام از زندگی با غصه های بیشمار.
+++++++
ساعت ، اختراع غریبه ایست که مدام جای خالیت را ب رخ دلتنگی هایم میکشد.
+++++++
بدترین دلتنگی اینه که حضور خیلی هارو احساس کنی اما کنارشون نباشی.
+++++++
اگه دلت گرفت بشین به اندازه تمام دلتنگیهات گریه کن برا اینکه کسی اشکاتو نبینه ماهی کوچکی شو و به ته دریا برو دیگه نه کسی صداتو میشنوه و نه کسی اشکاتو میبینه حالا فهمیدی چرا آب دریا شوره؟
+++++++
آن سوی دلتنگی ها همیشه خداییست که داشتنش جبران همه نداشته هاست.
+++++++
سنگینی غمهایت را به هر قیمتی خریدارم اگر همدم شب های دلتنگی ام باشی.
+++++++
نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی!
+++++++
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
+++++++
قطره های اشک بی قراری نوازشگر گونه هایم است
چه کنم که اشک قشنگترین بهانه است برای گفتن از بی تو بودن
برای بیان دلتنگی و برای بیان غربت
+++++++
بی وفا!!! این روزها نه مجالی برای دلتنگی دارم و نه حوصله ات را ولی با این همه، گاه گاهی دلم هوای تو را میکند
+++++++
ما را کبوترانه وفادار کرده است / آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیت مرا / از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
+++++++