وقتی که سرم بالاست،
نگام توی آسموناست،
همش می پرسم از خودم،
ستاره ی عمرم کجاست؟
وقتی که دورم از خودم،
کمی رنجورم از خودم،
حکم خدا جاری میشه
اسیرِ زندون خودم
یه ثانیه ، دو ثانیه
ثانیه های بی هدف
از این طرف ، از اون طرف
تو رُ می بینم هر طرف
نگو قسمت جداییه
جدایی مرگِ عاشقاست
حرف دلم رُ می زنم
حرفای اخر با شماست
آبرو که رفته به باد
یادِِ منم رفته زِ یاد
این دل شده چاک چاک
غرورمَم به زیر خاک
هرچی که هست پای خودم
فرصت واسه گلایه نیست
زجری که امروز می کشم
از بی وفاییه تو نیست
قربت نشینه در به در
ساکن شهر بی خبر
برو بندیلُ ببند
بزار برو بی همسفر
آخره هر ترانه ام
همش شکایت از خودم
خوبیه من پیشکش تو
بدی هامُ بده برم